2777
2789
عنوان

چند روزه سقط کردم شوهرم ی ابمیوه هم برام نخریده

| مشاهده متن کامل بحث + 811 بازدید | 36 پست

ول کن تو رو خدا چه حوصله ای داری.سقط کردی زایمان که سختتره.همه خانوما بعداز پنج شش روز ازجا پامیشن خودشون کارای بچه و خودشون و خونه رو انجام میدن.اون بدبختم ازصبح دنبال پوله تاشب.زندگی خیلی سخت شده.اگه بایه سقط انتظاراتت اینه لطفا حالا حالا ها بچه نیار چون کسی نیست نازتو بکشه باید یه مادر قوی باشی.رندگی خیلی سخت شده

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ول کن تو رو خدا چه حوصله ای داری.سقط کردی زایمان که سختتره.همه خانوما بعداز پنج شش روز ازجا پامیشن خ ...


سقط خیلی از زایمان بدتره هم به لحاظ درد هم به لحاظ روحی،، زایمان دستت پره ولی سقط خالی  خیلی فرقه کاره  اونقدر هورمون ها به هم میریزه که تفکر منطقی نمی تونی بکنی،، واقعا دست مادر شوهرت درد نکنه که تو این شرایط هوای عروسشو داشته 

سقط خیلی از زایمان بدتره هم به لحاظ درد هم به لحاظ روحی،، زایمان دستت پره ولی سقط خالی خیلی فرقه کا ...

عزیزم بحث سختتره واسونتر نیست بحث اینه یکم توقعاتمون رو معقول کنیم.من زایمان کردم مادرشوهرم مثلا مراقبم بود.ازبس خسیس بود دلش نمیومد بهم غذا بده.خودشونم نون وپنیرخالی میخوردن.شوهرمم دو روز خونه بود بعدرفت شیفت.من از روز سوم خودم پاشدم.مادرشوهرم گفت پانشو.گفتم ببخشید میخوام غذا بپزم بخورم.شیر ندارم پسرم همش گریه میکنه.دهنشو بست.یه کلمه هم به کسی نگفتم.فقط میگم ما زنا قوی هستیم.بعدازیک هفته بسم اله بگو وپاشو.تازه دنبال غینی شوعرت آب میوه نگرفته؟؟؟

عزیزم بحث سختتره واسونتر نیست بحث اینه یکم توقعاتمون رو معقول کنیم.من زایمان کردم مادرشوهرم مثلا مرا ...

بله اینکه می گید آدم باید قوی باشه رو خیلی قبول دارم من خودم قوی نیستم واقعا،،و اینکه من خدمت از طرف مادر شوهر رو معقول نمی دونم و می دونم اون مادر شوهر از خوبیش هست من خودم یه دفعه گفتن بیا خونه ی ما دوران سقطم نرفتم و رفتم پیش مادرم و الان میگم کاش خونه خودم بودم حالا مادر یا خواهرم یه چن روز کمکم می کردن و بعد خودم کارامو می کردم ولی در اون حالت نمی خواستم برم خونه خودم چنتا تیکه لباس برا بچه ام خرید بودم گذاشته بودم روی مبل،، به خاطر همونا نمی خواستم برم خونه،، اصلا همه جا یخ زده بود برام در حالی یخ نبود اون قدرا اصلا نمی تونستم درست فکر کنم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792