امشب خاستگاری دختر داییمه همسن منه ، ۱۷ سالمونه
بعد زنگ زد از مامانم دعوت کنه منم از روی صمیمیت (باهم بزرگ شدیم و دوست و رفیقیم همبازی بچگیمه) گفتم منم بیام؟
برگشت گفت بیا ولی میای که بپسندنت ! بیا شاید تورو پسندیدن بردن!
انگار مثلاً من هول شوهرم ، خیلی بهم برخورد خیلی و گفتم نه خاستگاریشو میرم نه دیگ تا هرچی ببینمش باهاش گرم میگیرم
به نظرتون منظور داشته ؟ منظورش چی بوده؟
یا من الکی حساس شدن
حق داری
کی این حرفو زد؟
اوووو چه زود خودشو گرفته انگار شوهر کردن چیه دوروز دیگه به گو*ه خوردن میوفته
بگو بذار سر بگیره بعد شروع کن تیکه انداختن به من 😑
حیف رفیق صمیمیته نمیتونم فحشیم بهش بدم
دخترداییت از اوناس که تا شوهر کنه فک میکنه شاهکار کرده و واسه همه قیافه میاد
اون الان فکر میکنه از خاندان سلطنتی بریتانیا برای ولیعهد و پادشاه آینده اومدن خواستگاریش تو جدی نگیر ولی من جات بودم وقتی اینو گفت میگفتم عزیزم من آرزوهای بزرگتری دارم تا ازدواج الان دلم میخواد بیام سوژه خنده ببینم دلم شادبشه.
منم دختر خالم همش میگفت میخوام بیام
میدونستم اگه بیاد جو کلا بهم میریزه در نتیجه اصلا روز خواستگاری بهش نگفتم بیا
حق داری
یهو نادیدش نگیر فردا میگه از روی حسادت بوده ولی سعی کن تو زندگیت از اینجور آدما فاصله بگیری
ب جات باشم کل تلاشمو میکنم که بهترین آینده رو داشته باشم تا دیگه از این حرفها ب کسی نزنه
والا زود شوهر کردن هنر نیست که بخوای پزشو ب کسی بدی کلا شوهر کردن پز نداره
