رییس جدید اومده امروز جلسه گذاشت آخر جلسه به ترتیب گفت شما حرفی دارید به همه . خیلی ها گفتند نه به من رسید گفتم نه گفت همکار سایلنت . خیلی ناراحت شدم فکر کنید جلسه اول حالا قرار هست هر ماه چند جلسه بذاره هنوز هیچی نشده حالم رو گرفت اصلا تحقیر شدم جلوی همه
کار اون رییس جلوی بقیه خیلی بده بوده .و هرکسی عزت نفسی داره ... اما باید روی خودت کار کنی که حداقل میانگرا بشی ... من تلاش کردم و تونستم ...این کم حرفی و همش درونگرا بودن فایده نداره و ضرره... من خودم از یک جایی به بعد روی خودم کار کردم خیلی از اون موقع بهتر شدم
وقتی داخل آمبولانس بود با دستای سرد و پیله بسته دست های عروسش را محکم گرفت و گفت من میدونم اگر برم دیگه برنمیگردم .. تو هم بیا تنهام نذار ...عروس گفت مادر این حرفو نزن حالت خوب میشه و زود برمیگردی ... فشارش بالازده بود ..وقتی بیمارستان بستری شد .. مدام سراغ مریم عروسش را میگرفت 💔..اما عروس خیلی دور بود ..سه روز وضعیتش ثابت بود اما در نهایت دنیا رو ترک کرد ...دوست خوبم میشه برای مادربزرگم فاتحه بفرستی ...