ما سررررد من یه هفته مامانم نبود باهم در حد سلام خداحافظ حرف میزدیم توقع ندارم بخواد محبت کنه ابراز کنه و.. ولی از وقتی ک سنش از ۵۰ رد شده همش غر همش بهونه هنش گیر من خواابگاهم دو روز اومدم خونه دارم دیوونه میشم میگم کاش من زود برگردم ظهری اومدم بخوابم بس غر زد تو حواب تپش قلب گرفتم سرگیجه گرفتم تو جام افتادم حال ندارم پا شم این یک ماهی ک نبودم قبلش با بقیه کل کل و بحث داشت ولی با مم خوب بود ولی الان با منم بد شده
من متنفرم ظلمی درحقم کرده ک هربار ک میبینم وتو دلم باخدا ح میزنم فرداش مریض میشه
تحمل کن چی بگم
پدرم دنیام خدای روی زمینم
خدا حفظ کنه همه پدر ها و خدا رحمت کنه همه پدر های آسمونی
بابا کاری کرد فکر کنم فرشته ها مرد میتونند باشند و منطقی بودنش بهم کمک کرد مشاور و همراهم باشه .
به نظرم به خودت هم بستگی داره رابطه پدر دختری تو پیش قدم شود برای حرف زدن و حل مسائل
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
23 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
