من ازدواج مجدد کردم و باردارم
پسرم با شوهرم زندگی میکنه
بعضی وقتا شوهرم پسرمو میبره خونه مادرم
صب با مامانم تلفتی حرف میزدم
گف فلانی اومده بود دم در میگف هانیه (ینی من)
صدبارم ازدواج کنه و بچه دار شه
من دلم پیش اونه
ازدواج نمیکنم هیچوقت
منم خیلی ناراحت شدم واقن..گفتم میگفتی یادت نیس چقد اذیتش کردی عذابش دادی؟
سر صبحی از ناراحتی سردرد گرفتم