مشکلات زیاده ،ولی الان مشکلم اینه دخترم تنبله و من همش از کوره در می رم و عصبیم و امروز خیلی زدمش ازش معذرت خواهی هم کردم ولی عصبی که می شم حالت جنون بهم دست می ده ، از خودم بدم میاد
دیگه نه صلوات میفرستم نه دعا میکنم نه اسمتو میارم نه باهات حرف میزنم نه برات نامه مینویسم....چرا همه چی یطرفه باشه؟؟؟فقط من صدات کنم؟تو جواب ندی؟این رسمشه؟برو با همون بنده عزیزات که براشون کم نمیذاری.منم یه گوشه این دنیا زندگیمو میکنم تا .......
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اینکه چند نفر از نزدیکترین آدمهای زندگیم بهم نارو زدن. فکر اینکه فشار اقتصادی خسته م کرده. خانواده شوهر خسته م کردن که مدام از شوهرم پول میگیرن و برای هرکاری منتظرن بره حمالی کنه. از اینکه چیزهایی اخیرا دیدم که داره دیوونه م میکنه. توی زندگیم تا این حد افسرده نبودم خیلی دلم گرفته 🥲😔😭
ترجیح میدم به ذوق خویش دیوانه باشم، تا به میل دیگران عاقل...
تاپیکم دیگه جوابشو نمیده😡رو بخون می فهمی...دوره تو شهر ما نیستن ۳.۴ساعت فاصله . جادشون هم خررراااب. ...
یکم دارم از طرف اون به قضیه نگاه میکنم حق داره اونهمه راه با اون جاده خراب میره حق بده یه چندروز بمونه بعد بیاد پیشت شاید نباید خیلی گیر میدادی حالا میگی یه روز کنارت بوده بعد رفته
تو هرچقدرم معذرت بخوای اون یادش میمونه همه اینانکن واقعا دیدی عصبی میشی پاشو برو بیرون خب بچس چه میف ...
قربونش برم با اینکه من عصبیم و گاهی می زنمش ولی منو خیلی دوست داره ،منم به خدا دوسش دارم ، ولی گاهی نمی تونم کنترل کنم خودمو، مثلاً عصر کار داشتم گفتم ۱۰ دقیقه ای کارم تموم می سه میام سر درست کمک می کنمت،بماند چقدر غر زد که من درس دارم تو باید الان بیای و...بعدش من رفتم سر درسش این رفته اون ور داره گریه می کنه که من بی سواد می مونم تو کمکم نکنی و ...دیگه ۹ سالشه یعنی نمی فهمه من اون لحظه کار واجب داشتم ،منم وحشی شدم و زدمش ..خودم می دونم خیلی وحشتناک می شم و حالا حالا ها آروم نمی شم