آدم خسیس کلا در حال حرص خوردنه
پدرشوهر منم اینجوریه فک کن جاریم سن و سالی ازش گذشته عروس و داماد داره بعد از عمری یه مبل خریده بود برای خونش، پدرشوهرم یه قشقرقی راه انداخته بود که عروسم فکر جمع کردن نیس همش خرج میکنه و مبل میخره😐
خونه ی ما به تعمیر نیاز داشت خیییلی قدیمی شده بود در و دیوارمون خراب شده بود یه بنا آورديم خونمونو ببینه خبر به گوش پدرشوهرم رسید یعنی هر چی از دهنش در اومد به ما گفت، گفت دیونه هستین دیگه تو این گرونی میخوایین بنایی کنین 😑
یه بارم خونه ی یکی از اقوام خییییلی دور دعوت بودیم (مراسم ختم بود) بعد جمعیت تو خونه ی طرف نشسته بود ما هم با خونواده ی شوهرم اونجا بودیم بعد لامپ آشپزخونه روشن بود پدرشوهرم به بچه ی من گفت برو اون لامپو خاموش کن 🤭😂🤦🏻♀️