بیشتر از 1 سالی هست با خانمی در ارتباطم. بارها کمکش کردم و هزینه کردم و هیچوقت چیزی ازش نخواستم. همیشه حس تیغ زده شدن بهم دست میداد.
دیروز بعد از مدتها ازش خواستم تو یه معامله حاضر باشه (کمک چندانی نخواستم). نیم ساعت بود و بعد از اینکه معامله انجام شد غیرمستقیم بهم گفت شیرینی میخواد. من قاطی کردم و با لحن تندی گفتم این همه کمک بهت کردم شیرینی نخواستم، یه بار ازت کمک خواستم شیرینی میخوای؟ و قطع کردم. چندبار زنگ زد و رد تماس دادم.
امروز صبح مبلغ شیرینی رو براش زدم و گفتم بیا اینم شیرینی که میخواستی ولی دیگه هیچوقت ازت کمک نمیخوام.
زنگ زده به یکی از فامیلهامون که من از حرفهای محمد خیلی ناراحت شدم و میخوام خودم رو بکشم.
من الان نمیدونم واقعا راست گفته اینقدر ناراحت شده؟ یا اینکه میخواد مظلوم نمایی کنه؟
گفته فردا میاد حضوری هم دیگه رو ببینم. نمیدونم چی میخواد بگه.
خیلی فکرم رو مشغول کرده.