اون سرى يه ماه پيش گفتم خدايا بشه بعد ديدم تو خواب امام حسین اسمش چن بار ميبرن بلند تو تشيع جنازه يكى از فاميلاى تازه فوت شده حالا ديروز گفتم اگه مردى واقعا چرا حاجت سادمو نميدى البته مرد که هستی چون نشون دادی میشنوی اما نتیجه نداشت بعد خواب ديدم نزديک طلوع صبح انگار سه بار يكى رو ظرف فلزى مسى فكر كنم ميزنه عين از اين وسایل دسته محرم بعد هر بار میگه يا حسين بعد دیدم سه بار به در میزنم میگم یا میگن حسین بعدش قبل از این که بیدار بشم صدای یکی گفت که ببین نذر کن نذر کن نذر کن انگاری که روحم میخواست به تن برگرده و یکی داشت گوشزد میکرد