با عشق ازدواج کردم ولی زیاد بالا و پایینش نکردم ، فکر کردم دوست داشتنه کافیه ، شغلش خوب بود ، حالا بماند و بعد از ۱۵ سال کارمون به جدایی رسید ، همه زندگی رو هم باخت، من با بچه هام اومدم خونه مامان بابام ، حمایتم کردن ، نذاشتن با وام و قرض یه جا رو اجاره کنم ولی موندن پیششون هم خیلی سخته ، انقدر که به همه چیز ادم کار دارن ، نمیذارن زندگیم رو کنم ، به شغل و لباس و غذا و تربیت بچه هام کار دارن ، یه پدر دیکتاتور که فقط می خواهی ازش فرار کنی ، الان هم فرزند بد چون می خوام با بچه هام یه خونه بگیرم و برم زندگی کنم ، نمیاد ضامن من بشه چون میگه نرو بمون همین جا ولی دیگه میدونید زندگی با یه دیکتاتور خیلی دردناکه
لطفا برام دعا کنید تا بتونم یه جا رو بگیرم