با یکی از فامیلام صمیمی بودم،بعدا چون من با بقیه فامیل هم گرم میگرفتم این منو گذاشت کنار.بعدش هرچقد من خواستم باهاش رابطمو درست کنم رو نداد بهم تازه رفت پشت سرم کلی هم حرف زدش.حالا تو جمع منو میبینه اخم میکنه و انگار طلبکاره.قسم میخوره میگه من پشت سرت حرف نزدم و الکی ادا درمیاره میگه من تورو خیلی دوست دارم درحالی که میدونم دوروئه.همش توقع داره مثل قبل باهاش صمیمی بشم ولی من بمیرمم دیگه نمیزارم بیاد تو زندگیم و فضولی کنه.دوروئه...دیوونم کرده،خودشم میزنه به مظلوم نمایی که بدبخته و اینا.چیکارش کنم؟کاش از اول باهاش صمیمی نمیشدم😔از سر دلسوزی بود