😂😂😂 یه تایپکایی دارم یکی دغدغش این بود که ببخشید چرا شوهرم میره دسشویی صدا نمیده
و کامنتا داشتن یادش میدادن چطوری باسنو تنظیم میکنه شوهره که صدا نده🤣🤣🤣 گفتم خدایا یعنی منم روزی ازدواج کنم دغدغم اینههه
این چیه ؟
اگه بگم اشک توی چشام براش جمع شد باورت میشه؟
من هر چقدر پیوی باهاش حرف میزدم توی کل حرفاش حس میکردم که چقدر ناراحته. هر چقدر میگفتم کسی که بخواد از گذشته دیگران مایه بذاره برای کوبوندنشون مشخصه چقدر نابوده نباید آدم حتی به خودش این اجازه رو بده ازش ناراحت بشه . ولی بازم من ن جاش بودم ن میتونستم درکش کنم
عمیقا آرزو داشتم کاش شیراز کنارش بودم
ایی
دغدغه.. یکی چکار کنم.. بتونم یجایی بشینم.
ینی پوکیدم.. همه هم استاد نشستن بودن..فقط نظرارووو میدیدی
عین تماشاچی داشتن طرفو میبردن رو هدف..این موضوعا چجور میاد تو مغزاشون..
البته بعضیا مغزاشون شده انگشتاشون.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
