دخترم ۴ سالشه خیلی وابسته منه فعلا دارم کم کم میبرمش مهد تا شاید ازم جدا بشه ...مهد فقط تا ظهر هست اینجا مهد عصر ها نیست ..شوهرم سرکار خیلی سرش شلوغه مناسبت های عید و آخر هفته ها سرش شلوغه میگه من کارگر مردم هستم شاید نتونم هرروز عصر بیام پیش بچمون ..نهایتا شاید هفته ای یکی دوروز بتونه عصر ساعت ۴ بیاد خونه.... خونه مادرم هم این شهر نیست دخترم هم پیشش اصلا نمیمونه ...بخاطر مشکلات مالی که داریم و اینکه شوهرت بشدت خسیس هست وقتی چیزی ازش میخوام با ترس بهش میگم چون مدام منت میذاره تحقیرم میکنه سالها تحمل کردم و درست نشده پول بهم نمیده وقتی میخوام برای بچم چیزی که لازم داره بخرم جلو دخترم خیلی منت میذاره بعدش دعوا راه میندازه میگه ندارم ندارم اما به قد خودش داره ....منم دارم میرم کلاس شینیون و کوتاهی مو و اصلاح وقتی که رفتم مادرم قرار بود بیاد اینجا چند ماهی اما یک روز اومد دیگه دخترم پیشش نمیمونه گفت نمیام دیگه من به امید اون رفتم اما نشد ...حالا من کلی هزینه کردم از کسی قرض گرفتم حیفم میاد ولش کنم از طرفی دخترم و چکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.