حالا کاری به اون ندارم پشت تلفن تو تماس ۵ دقیقه ای دوتا سوتی فاجعه دادم از دیروز فکرم درگیره دارم عذاب میکشم چرا بلد نیستم مثل ادم حرف بزنم تو چت اینقدر خوبم مثلا الان میدونم باید میگفتم التماس دعا خوش به سعادتتون و ... ولی وقتی دارم حرف میزنم عقلم اندازه بچه ۵ ۶ ساله نمیکشه اگه بدونید چی گفتم حتی خجالت میکشم یاد اوریش کنم الهی بمیرم تا بیشتر از این رسوا نشدم
به قول کافکا : بغلم کن ، بغلم کن که حرف زدن کافی نیست .... پناه میبرم به رویا ....از شر تمام واقعیت های تلخ ...نمیدانم رسیدن چیست،اما بی گمان مقصدی هست که همه وجودم به سمت آن جاری است...
غصه ی رفتن تو داده برباد باد مرا...باورم نیست چنین برده ای از یاد مرا...تا دلی هست بیا،رفتم از دست بیا...بغض تو راه نفس های مرا بست بیا...روحت شاد پدرم🖤
اسیی راحتت باش هممون از این حرفا زدیم ترم قبل درباره تاندون میخوندیم یکی از بچه ها بلند گفت استاد این ک . ا ندوم دوباره کارشو میگین بعنی کل کلاس رفت بالا استاد روشو کرد اونور اونقدر خندیدیم خودش زد زیر خنده
به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم! 🌷 دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️
الحمدالله رب العالمین. زیارت عاشورا بخونم یا چی میشه بگین
عزیزم من تا نیمه شب بیدار موندم نماز حاجت خوندم گریه کردم به امام زمان و امان رضا متوسل شدم باورت نمیشه چیزی که ۴ تا دکتر گفتن عمل و شرایط وخیم بردم بهترین دکتر گفت عمل لازم نیست فعلا 😭