خیلی سخته بقول خودت مشروب خوردن سخته
من توی دوران عید سر همین موضوع با شوهرم دعوام شد (فروردین بود همهههه یک خواهر برادرش جمع بودن توی خونه ی مادرش دعوامون شد سر رفیق بازی و مشروب خوردنش حتی ۲ ماه هم اومدم قهر خونه بابام ولی بعدش اومدن دنبالم)
جلو همه دعوا کردیم خیلی پشیمونم
ولی خب اون روز به مادرشوهرم گفتم من دیگه حرص شوهرمو نمیخورم کلیه هاش از کار بیفته یا هرچی بشه چون من دلسوزی زیاد کردم و نتیجه نداد
من عید بدترین روزارو تجربه کردم جلو همه باهام بد حرف زد
گفتم ب دددددرک دیگه برام مهم نیست ((( جاریامم شوهراشون همینطورن اونا هم بیخیالن دیگه حرص نمیخورن))
والا وقتی مادرشوهرم اینطور تربیت کرد بچه هاشو