2777
2789
عنوان

خواهر شوهرم واسه شوهرم غذا نذاشت که ببرم چطور دلش اومدددد😟😒

| مشاهده متن کامل بحث + 45238 بازدید | 317 پست

مقصر قطعا همسرت بوده خواهرش وظیفه ای نداشته لطف بوده اگر غذا میداده،همسرتونم باید در جواب احترام خواهرش میومد خونش مگه همه چی غذاست؟ خیلی خوب کاری کرده نذاشته

همه درحال تربیت دیگرانیم؛دشمن درحال تربیت فرزندان ما

خداروشکرخط قرمزت نبوده دیگه این مسئلهمثلا برا منی که جز اولویت های اول ازدواجم و خط قرمزمه هرگز دووم ...

گلم اینو مطمئن باش هیچکس همه چیزش باهم جور نیست

یکی میبینی رفیق بازه

یکی خیانت کاره 

یکی بیکار بی عاره 

یکی معتاد یکی بددل

خداروشکر شوهر من هیچکدوم از اینا نیست بجز مورد اول که اونم چون خونمون دوره اصلااااا اذیت کننده نیست سالی یکبار 

کاربر قدیمی هستم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

نه والا بچه ندارم خودمون نخواستیم ۳ ساله ازدواج کردممیترسم بچه بیارمبعد خدایی نکرده یکی از همین شبای ...

از کار خواهرشوهرت دلگیر نشو 

در مورد بچه هم درست فکر کردید 

شوهر خواهر منم مث شوهر شما بود البته دور از جون شوهر شما باشه 

تو همین دور همیها مشروب خورد و سنگکوب کرد فوت شد خیلی راحت دو سال بود که ازدواج کرده بودن 

سالهای اول ازدواجمون شوهرم هنوز مثل مجردیش رفیق باز بود خیییلی اذیت میشدم یه روز خونواده ی شوهرم (مادرشوهرمینا، خواهرشوهرام، برادرشوهرا، جاریا، دامادا،،،) همه قرار بود یه سفر دو سه روزه بریم بعد چون قرار شد صد در صد ما هم بریم با بچم رفتیم خرید لباس گرفتیم و ذوق داشتیم. دقیقه ی نود شوهرم گفت من با رفیقام برنامه دارم نمیام شما برین از یه طرف دوست نداشتم بدون شوهرم برم از طرفی بچم کوچیک بود گریه میکرد بریم و ذوق داشت خلاصه با بچم رفتیم و شوهرمم رفت دنبال رفیقاش.. حالا رسیده بودیم اونجا خواهرشوهرم هی میگفت نمیخوای واسه شوهرت سوغاتی بگیری؟ گفتم نهههه 

والا شوهری که رفیقاشو به من ترجیح داده بره گمشه

سالهای اول ازدواجمون شوهرم هنوز مثل مجردیش رفیق باز بود خیییلی اذیت میشدم یه روز خونواده ی شوهرم (ما ...

وای خدا شرایط شما خیلی سخت‌تر بود😭حالا شوهرت چطوره؟

کاربر قدیمی هستم

شما ک شوهرتو میشناسی وقتی دعوتتون میکنن دعوتو قبول نکن بگو شرایط اومدن نداریم طرف میره کلی تدارک میبینه بعد نمیرید توقع دارین غذا هم بهتون بده ببرید

گذشته رو فراموش کن ولی درسی رو ک بهت داده رو هرگز💔
ما خونمون یه شهر دور سالی یکی دوبار میریم چندروز خوش باشه

خوش بودن با دوستان یه شب میشه نه هر شب متعجبم شما خودتون چرا اعتراضی ندارین متاهل شده دیگه باید با دوران مجردی فرق کنه شیوه ی زندگی  البته همسران حق دارن ارتباط با دوستان و بدون همسر هم داشته باشن اونم چند وقتی یه بار نه اینکه رابطه ی فامیلی  رو حذف کنه و هر شب رو با دوستاش بگذرونه

الا بذکر الله تطمئن القلوب
نه خوشبختانه هیچی برگشت پیش پدر و مادرم بخاطر مشروب خور بودن خانواده مخالف بودن دیگه خودش خواست

خیلی سخته بقول خودت مشروب خوردن سخته

من توی دوران عید سر همین موضوع با شوهرم دعوام شد (فروردین بود همهههه یک خواهر برادرش جمع بودن توی خونه ی مادرش دعوامون شد سر رفیق بازی و مشروب خوردنش حتی ۲ ماه هم اومدم قهر خونه بابام ولی بعدش اومدن دنبالم)

جلو همه دعوا کردیم خیلی پشیمونم 

ولی خب اون روز به مادرشوهرم گفتم من دیگه حرص شوهرمو نمی‌خورم کلیه هاش از کار بیفته یا هرچی بشه چون من دلسوزی زیاد کردم و نتیجه نداد 

کاربر قدیمی هستم

خوش بودن با دوستان یه شب میشه نه هر شب متعجبم شما خودتون چرا اعتراضی ندارین متاهل شده دیگه باید با د ...

خیلی سخته بقول خودت مشروب خوردن سخته

من توی دوران عید سر همین موضوع با شوهرم دعوام شد (فروردین بود همهههه یک خواهر برادرش جمع بودن توی خونه ی مادرش دعوامون شد سر رفیق بازی و مشروب خوردنش حتی ۲ ماه هم اومدم قهر خونه بابام ولی بعدش اومدن دنبالم)

جلو همه دعوا کردیم خیلی پشیمونم 

ولی خب اون روز به مادرشوهرم گفتم من دیگه حرص شوهرمو نمی‌خورم کلیه هاش از کار بیفته یا هرچی بشه چون من دلسوزی زیاد کردم و نتیجه نداد 

من عید بدترین روزارو تجربه کردم جلو همه باهام بد حرف زد 

گفتم ب دددددرک دیگه برام مهم نیست ((( جاریامم شوهراشون همینطورن اونا هم بیخیالن دیگه حرص نمیخورن))

والا وقتی مادرشوهرم اینطور تربیت کرد بچه هاشو 

کاربر قدیمی هستم

وای خدا شرایط شما خیلی سخت‌تر بود😭حالا شوهرت چطوره؟

خداروشکر کل رفیقاشو گذاشت کنار البته خودش به این نتیجه رسید که رفیق بازی به درد نمیخوره 

رفیقای همسر من اکثرا مجرد بودن و تا زن گرفتن خودشون رو کشیدن کنار و چسبیدن به زن و بچه. و اون متاهلایی که با وجود زن و بچه باز رفیق بازی میکردن آدمایی بودن که یا معتاد شده بودن یا از زن و بچشون سیر بودن الان یکی دوتا از اون رفیقای شوهرم با وجود سن 50 سال هر شب هرشب تا دیروقت بیرونه و دنبال رفیق و زن و بچشونم عادت کردن به این وضع شبا تا سحر بیرونن روزا هم خواب یکی دوساعت میرن سرکار که فقط شکمشون سیر بشه نه پس انداز نه چیزی.. 

من سختی زیاد کشیدم باهاش دیگه برام مهم نیس هرکار کنه

عزیزم وقتی توقع و انتظار اینو داری که شوهرت نیومده سهم غذاش رو کنار بذارن یعنی تایید کار شوهرت 

چند بار کار خواهر شوهرت  رو بقیه و خودت هم تکرار کنید شوهرت یه کم خودش رو جمع میکنه

الا بذکر الله تطمئن القلوب
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز