من. من عاشق درس بودم ولی مامانم دنبال این بو که منو شوهر بده اولا اینجوری نبو ولی وقتی دختر عمم شوهر کرد فکر کرد تو ۱۸ سالگی پیرم و دیگه شوهر گیرم نمیاد بجای اینکه فضا خونه آروم باشه وایه کنکور من هرروز به مشت خواستگار مشنگ راه میداد خونه آخر سر هم مجبور شدم بین بد و بدتر انتخاب کنم