مادرشوهرم خیلی پررو هست
وقتی بامن حرف میزنه انگار با بچه طرفه
متنفرم از اینکه گاهی وقتا منو خررررر فرض میکنه و میخواد گولم بزنه با زبون چرب و نرمش در صورتیکه....
امروز خونه اونا بودم یکم از اخلاقای پسرش گلایه کردم یهو بدون هیچ دلیلی برگشت گفت پسر من خواهان زیاد داشت حتی یه فامیلی داریم که نشسته به یکی گفته من فلانیو خیلی دوسداشتم(شوهر من منظورشه).فلانی خیلی بچه خوب و تمیزی بود دخترمو میخواستم بهش بدم. بجز اون خیلیای دیگه میخواستن دخترشونو بما بدن ما نرفتیم چون پسرم گیر داد فقط تورو میخواد.
منم همینطور مات و مبهوت نگاه میکردم که بدونم هدفش از این حرف ها چی هست چرا باید همچین حرفی به من بزنه
بعدش خواهر شوهرم اومد دید من خیلی ناراحتم ازم پرسید چیشده منم حرفای ننشو بهش زدم که فاز مادرت چیه که اینارو بمن میگه. که دختر فلانیو میخواستم بگیرم واسه پسرم یا پسرمو فلان کس خیلی دوس داشت واسه چی اینارو به من میگه خوبه خودتون با هزار التماس منو گرفتین مگه من گفتم تروخدا بیاین منو بگیرین. خواهر شوهرمم گف اره راست میگی حق با توعه مادر من سادس نمیفهمه چی میگه بعد من برگشتم خونمون مادرشوهرم بهم زنگ زد ازم معذرت خواهی کرد که من تورو با دنیا عوض نمیکنم و از اون حرفا منظوری نداشتم
فهمیدم دخترش سرش عصبی شده که چرا اینحرفارو بمن زده و کارش بد بوده