اول اینکه خونه خواهرم موندم چون ظرفیت خوابگاهای خودگردان پر شده تو شهرمون و در اصل خوابگاه نداره دانشگاه، نمیتونم خونه اجاره کنم. مجبور شدم بمونم خونه خواهرم و اونجا خیلی اذیت میشم بعضی وقتا طوری رفتار میکنن باهام انگار که اضافی ام دلم برا مادرم و خونمون تنگ میشه 💔🥲
دوم اینکه فردا صبح 10 صفحه ارائه دارم و از الان شروع کردم به خوندن و نوشتن مطالب مهم، با این حال روحی داغونم بعید میدونم از پسش بر بیام و نمره بگیرم 😭
یه بغض بدی تو گلومه که اگه کنترل نکنم خودمو، همین الان گریه ام میگیره. ترس از دست دادن مادرمو دارم درست عین موقعی که ترس از دست دادن پدرمو داشتم و واقعاً از دستش دادم💔