مجردم ۲۶ سالمه سر سفرع بابام گفت باز میخوای اینجایی که هستی بمونی یا جای دیگه دنبال کار بری چون قراره تغییر شهر بدیم بعدم گفت من اون روز بهت گفتم پول نداری گفتی ندارم گفتم تو گفتی ۳۰،میلیون من نداشتم ۱۰ تومن داشتم گفت نه من دیگه به تو نمیگم و همش اینو میگه گفتم خب ندارم ۳۰ تومن باز میگه
دعا کنین یه شغل خوب پیدا کنم از این خونه هم برم
بقیع دخترا باباشون ساپورتشون میکنه من انگار بدهکارم