به هرکی خانوادگی محبت میکنیم انگار دشمنی کردیم ینی مثلا یه موردش دوستم باباش مرد نزدیک ترین دوستاش و صمیمی ترینا نیومدن ۴۰ روز بهش یه نگاه کنن خونشونم نزدیک بود من همش کنارش بودم یه بار دوستش اومد اصلا دیگه نگا به من نکرد یا منو اون دوستش باهم قبول شدیم دانشگاه یه جوری ذوق اونو میکرد که حد نداشت بعد من که گفتم بغض کرده بود اصلا هیچی نگفت ول کرد رفت نه فقط دوستا فامیلا و همه با خانوادمم اینجور جریانا هست هرکاری میکنیم و هدیه میدیم انگار نه انگار پشتمونم حرف میزنن تازه نگامونم نمیکنن یه سوره ای دعایی چیزی راهی علتی کسی میدونه