من یادمه یه مدیر داشتیم به نام کرمی این هر روز صبح خدا شاهده نیم کیلو به خودش آرایش می مالید و بعد میومد سر صف به ما میگفت اون هایی که آرایش میکنن نشونه کمبودشونه بعد هر دفعه سعی میکرد گوشی هامون رو پیدا که ما یک جوری قاسم میکردیم انگار نه انگار گوشی هست