خانما اینجا یه دستور قرآنی بود انجامش دادم سریع خوابیدم صفحه 4

عضویت: 1401/09/29

تعداد پست: 6498

اینا کی بودن من خوابشون دیدم؟

هنون هایی که خودت گفتی .. چرت و پرت و ..

اونا رو ول کن

درکل هررگز تو پریودی این کارها رو انجام نده

و هرگز تو پریودی استارت ختم و چله نگیر شروع نکن

اگر از قبل بودا ادامه بده ولی

1404/08/16

|

00:29

عضویت: 1401/09/29

تعداد پست: 6498

من تو پریودی یه ختمی وسطش افتاد مال شیخ بهایی دیدن مطلب بود ک ندیدم واسه همین بوده ینی؟؟

بله

1404/08/16

|

00:30

آرامجانها

عضویت: 1402/04/20

تعداد پست: 1963

دست گلت درد نکنه عزیزدلم

میشه اگه انجام دادی بهم بگی

این کاربری برای دو نفره آقا یه توت ما رو نجات داد

1404/08/16

|

00:30

عضویت: 1401/09/29

تعداد پست: 6498

دست گلت درد نکنه عزیزدلم

من صبر می کردم همه بخوابن بعد انجام می دادم

1404/08/16

|

00:31

2 نفر لایک کرده اند ...

13811381

عضویت: 1401/08/14

تعداد پست: 7659

میشه اگه انجام دادی بهم بگی

باشه قشنگم

باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا

1404/08/16

|

00:32

آرامجانها

عضویت: 1402/04/20

تعداد پست: 1963

من صبر می کردم همه بخوابن بعد انجام می دادم

بعد که اون کارو انجام دادی که بهت گفت زندگیت خوب شد؟

این کاربری برای دو نفره آقا یه توت ما رو نجات داد

1404/08/16

|

00:32

13811381

عضویت: 1401/08/14

تعداد پست: 7659

من صبر می کردم همه بخوابن بعد انجام می دادم

اون پیرمرد کیه؟ فرشته هست؟ یا پیامبر و امام؟

باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا

1404/08/16

|

00:33

عضویت: 1401/09/29

تعداد پست: 6498

اون پیرمرد کیه؟ فرشته هست؟ یا پیامبر و امام؟

نمی دونم

شاید یه راهنما

1404/08/16

|

00:40

عضویت: 1401/09/29

تعداد پست: 6498

بعد که اون کارو انجام دادی که بهت گفت زندگیت خوب شد؟

من انحام ندادم واقعیتش!

گره من نخوندن نماز صبحم بود

که هنوز هم انجام ندادم از روی تنبلی خودم!

1404/08/16

|

00:43

mmfn131313

عضویت: 1403/02/24

تعداد پست: 3086

من انحام ندادم واقعیتش! گره من نخوندن نماز صبحم بود که هنوز هم انجام ندادم از روی تنبلی خودم!

عزیزم یه سوال ببخشید

اگه ختمی رو تو دوران عادت ماهیانه برداشتیم ، من نمیدونستم نباید اینکارو کنم، چیکار کنم ؟ عب داره ادامه بدم ولی از روزی که پاک شدم رو روز اول در نظر بگیرم ؟

یا حسین، خدایا شکرت، شکرت نعمت نعمتت افزون کند

1404/08/16

|

11:52