نه
واگذار کرده بودم ب خدا و راجع بهش دیگه فکرم نکردم یجوایی از اتفاق افتادنش ناامید بودم گفتم خدایا اگه قرار بر اینه که بهم ندی توان و قدرتی بده بهم که فکرمو مشغول نکنه... و بعد دیگه بهش فکر نکردم ...خیلی ی دفعه ای اتفاق افتاد ...
البته این اتفاق بارها برام افتاده که امیدم و از همه قطع کردم و دل ب خدا بستم و خواسته م رو ازش خواستم وقتی ک اصن فکرشم نمی کردم جوری که اصلا گمان نمی بردم اجابت شد.