قبلن خیلی صمیمی بودن اما سر یک سو تفاهم با خالش کلا خالش همه خوبی هایی که در حقش کرده بود رو یادش رفت و کلی پشت سرش ن حرف زد
از طرفی دایی و زنداییش که به خون خالش تشنه بود رفت سمت اونا و اصلا رفت و آمدی وجود نداره
حاله عقد دعوت کنه؟چرا؟
اگه گفتن اونا چرا نیستن چی بگه؟