آخه اون با تجربه بود نه من
تجربه نمیخواست میخواست کمبودهاشو رفع کنه
مثلا دوسه روز قبل آنومالی بهم زنگ زد گفت همین که فهمیدی بچه ت چیه باااید به من بگی و بگی چیکار میکنی
گفتم باشه
منه ساده ...
رفتیم سونو گفت پسره و از ذوقمون رفتیم سیسمونی اصلا نمیدونستیم چی بخریم یهو چشم افتاد به پاپوش و خریدیم
و من کلا یادم رفت بش بگم رفتیم خونه مامانم و ختی مادرشوهرمم فهمید که پسر داریم اما واقعا بدون قصد من یادم رفت بش بگم
فرداش زنگ زد انقدر فحشم داد گفت تو چرا نگفتی به من
خب حالا گفتم با چند ساعت تاخیر چی شد مگه؟
بعدم که باردار شد و فهمید دختره رفته بود پاپوش خریده بود 😅😅😅
یعنی کارا منو کپی میکرد
نمیشه بازم جاش نیست توضیح بدم