ما 10ساله ازدواج کردیم عاطی 74 رو خیلیا میشناسن 5 ماه تو کارا طلاق بودیم شوهرم هیچ جوره نمیتونست بیخیالم بشه خیلی التماس کرد که برگرده محل نمیدادم و کار خودمو میکردم دیگه اینقدر گریه و زاری و التماس کرد گفتم باید بهم حق طلاق بدی اومد حق طلاقو بهم داد
منم دو دل بودم بعد از محضرم دو هفته ای فکر کردم و هی طولش دادم
اما دیشب قبول کردم برا این که خودمم یه دل بشم باز بهش فرصت بدم چون یه بچه 4 ساله داریم
شوهرم دو قطبی و یکمم مشکل روانی داره بچه ننه عصبی بد دهن حمایت کننده نبود اولویتش خونوادش بودن خونوادش منو اذیت میکردن و دخالت میکردن هیچی نمیگفت وقتی سرکار بود روزی 6 بار با مامانش تلفنی حرف میزد و وابستگی داشت مسئولیت زندکی بیشتر رو دوش خودم بود
و خلاصه زبون همو نمیفهمیدیم و تایپ هم نبودیم دعوا زیاد داشتیم
خوبیاشم این که کارتشو بهم میداد پول ولی تموم میشد دیگه مشکل خودم بود مهربون وفادار رفیق باز نبود اهل چیزی، نبود تو کار خونه کمک میکرد و این چیزا
دیشب تا حالا که برگشتیم فقطبه خاطر بچم برگشتم خیلی سخته فقط به خاطر بچه درسته ایا؟
اخه من دیگه دوستش ندارم و باب دلم نیست یردم ازش انگار تا اخر عمر نمیتونم فقط به خاطر بچه چیکار کنم؟
باورتون میشه دلم میخواد باز دعوا بشه تموم بشه به اون مدل زندگی تنهایی هم عادت کرده بودم. و میدونم این ادم بعد چندوقت باز همون میشه که بود و نمیتونه تغییر کنه.