شوهر من خیلی مرد بدیه و بخاطر دخترم که گریه می‌کنه میگه هر دوتا تونو می خوام و هم اینکه حامی زیاد ندارم
و شوهرم با کل خانواده‌ام قطع ارتباط ه وهیچ جا نمیاد و هیچ مهمونی تا حالا خودنمون نیومده امشب بلند شد منو زد و گفت کی میشه مامانت بمیره و من عروسی بگیرم و تو دیگه کسی رو نداشته باشی ببینم اون موقع می‌خوای چیکار کنی حتی الانم جا نداری اون موقع که دیگه اصلاً جا نداری
حالا خونه مادرشم میره !
خانم من همیشه می‌ترسیدم از آینده ولی امشب بیشتر ترسیدم فهمیدم هی نقشه برام داره
و این رویا بلند شو فردا برو ض و خیلی حالم بده موندم چیکار کنم از این بر دخترم گریه کرد مامان بابا رو با هم می‌خوام و من گفتم مامان نمیشه باز اومد منو باز کتک زد که تو جلو بچه دروغ بگو
فقط یواشکی پول اینا جمع کن
تنها نیستی منم غم تورو دارم همین الانشم داشتم گربه میکردم
منتها با ابن تفاوت که من مادرم فوت شده نمیزاره برم پیش بابام
