منم انگشتر پس دادم ، بخاطر اینکه در حرف خوب بود ، اما بعد در رفتار اخلاقاش برام قابل تحمل نبود، اصلا حرف و عمل یکی نبود
دوست بودیم باهم شبی که می‌خواستیم مهریه مشخص کنیم بهم خورد دوباره بعد چهار سال خانوادهارو راضی کرد ازدواج کردیم
آره. البته مجبورشون کرده بود. بهشون گفته بود خودمو میکشم اگر نیایین. جنازمو میذارم جلو درتون.
شناسنامشم آتیش زده بود المثنی تمیز گرفته بود.
اینم تو مرحله آزمایش بودن ک یه دوست قدیمی میبینتش احوال زن و بچشو میپرسه ک لو میره.
تمام این مدت هم میگفتن تا رسمی نشده فامیل دو طرف خبردار نشه.
یعنی اگر خودم در جریان نبودم هرکی اینو واسم تعریف می‌کرد میگفتم فانتزی ذهنش هست
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
