2777
2789
عنوان

چه توصیه ای به من میکنید

188 بازدید | 21 پست

امسال 19 سالم میشه 

تا الان یاد گرفتم که 

برای پیشرفت به کسی تکیه نکنم 

به خودم بیشتر از بقیه اهمنیت بدم یعنی در اولویت اول باشم، 

حرف های بقیه نسبت به پوشش سلیقه اینا برام مهم نباشه فقط در اوقاتی که در چیزی تخصص ندارم  (نمیدونم منظورم فهمیدید یا نه)  

با کسی زود صمیمی نشم 

برای خودم ارزش قائل بشم و هر وقت از کسی ناراحت شدم به روش بیارم  

به دیگران رو ندم 

به تنهایی عادت کرد هر چی میرم بالاتر مسیر سخت تر میشه و تنها تر میشم و این نشون دهنده ی اینه که دارم درست میرم 


دیگه چی رو لازم میدونید یاد بگیرم 



از این اجتماع گندیده و ادماش بیزارم)) به امید ندیدن فامیل😉🍻

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

الان فقط میتونم توصیه کنم رو چیزایی که یاد گرفتی یه بازبینی بکن😂

چی چرا 

اشتباه نوشتم؟ 

چی شده؟  

ها؟  

چرا 😵‍💫

از این اجتماع گندیده و ادماش بیزارم)) به امید ندیدن فامیل😉🍻

منی که از کلاس سوم اینو فهمیدم.... 🥲

ممن خیلی نفهم بودم به مدت ده سال هی گول خوردم و ضعیف بودم 

بازم مثل گاو میدوئیدم کنار بقیه 

از این اجتماع گندیده و ادماش بیزارم)) به امید ندیدن فامیل😉🍻

ممن خیلی نفهم بودم به مدت ده سال هی گول خوردم و ضعیف بودم بازم مثل گاو میدوئیدم کنار بقیه

نه عزیزم دور ازجونت نفهم نیستی، سختیا بهت میفهمونن چقدر تنهایی و نباید اعتماد کنی، جوری به من کوچولو نه ساله که هنوزم سواد کامل نداشتم فهموندن که رو مغزم حک شده..... 

نه عزیزم دور ازجونت نفهم نیستی، سختیا بهت میفهمونن چقدر تنهایی و نباید اعتماد کنی، جوری به من کوچولو ...

عزیزم من از دو سالگی فهمیدم خیلی تنهام. اون موقع که خواهرم بعد من به دنیا اومد. چون تپلو و سفیدتر بود . همه ما رو مقایسه میکردن. همیشه منو تحقیر میکردن. مادرم هم دلسنگ برام جبران نکرد پدرم هم به خاطر افراطی گریش تحقیرم میکرد. بعد برا فرار از خونه ازدواج کردم البته شوهرم رو نمی‌خواستم مادرم مثل عمر بن خطاب شد باهام فکر کرد تو 21 سالگی ترشیده ام و خواهرم میخواست منو از سر راه برداره شوهر کنه از بس مغرور بود.. و من هنوزم تو خونه شوهر تحقیر میشم. چون پدرم فقیر بود و پدر شوهرم پولدار. 

نه عزیزم دور ازجونت نفهم نیستی، سختیا بهت میفهمونن چقدر تنهایی و نباید اعتماد کنی، جوری به من کوچولو ...

علاوه بر اون دارم شوهر بچه ننه و خواهر ذلیل و دست به زن و بددل و جوشی رو تحمل میکنم به امید اینکه بابام بمیره طلاق بگیرم😔😔😔😔

عزیزم من از دو سالگی فهمیدم خیلی تنهام. اون موقع که خواهرم بعد من به دنیا اومد. چون تپلو و سفیدتر بو ...

الان که اینو گفتی فهمیدم نه مثل اینکه از اول تنها بودم چون خواهرامو بیشتر دوست داشتنو بهم میگفتن تو چاق تر و زشت تری😂🥲😭

🥲🥲🥲🥲🥲

میدونی دردم کجاست من با طلاق کنار میام با دوری از پسرم هم کنار میام میگم قسمتمه. خیلیا اینجورن. جیگرم میسوزه که نجاتم با مرگ پدرمه. تا وقتی نمیره نه جرات دارم نه میتونم طلاق بگیرم. یعنی زندگی حتی یه روز خونه پدرم از جهنم برام سخت تره. روزی که بمیره من از خوشحالی پرواز میکنم. خدا رو شکر از هیچی تو دنیا شانس نیاوردم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز