پارسال ی مورد خوب بود ک پسره خیلی هم ب دلم نشست
ولی ی داستانایی پیش اومد ک قسمت نشد ک بشه و بعد چند وقت اون ازدواج کرد
بعد از اون ماجرا تا الان ک ی سال میگذره خواستگار زیاد داشتم اما هیچکدوم ب دلم ننشستن چندمورد هم بودن ک علاوه بر اینکه من خوشم نیومده بود اونا هم خوششون نیومده بود و بعد از جلسه اول پیگیر نشدن دیگه
خسته شدم از بس دیت رفتم ولی هنوز اون ادم اصلی سر راهم نیومده
بعضی وقتا فک میکنم دعا گرفتن برام
از بس پیگیری رها کن
منم خسته شدم
منم خواستگار دارم
از طرف خودم ن هست ولی به من نمی‌خوردن
زمانی با همسرم آشنا شدم که خودم اصلا فکر نمی‌کردم و به فکر نبودم . به نظرم فوکس تو بگذار رو موارد دیگه شاید کمی به ذهنت مهلت دادی بهتر تونست آنالیز کنه
شما فک کردی بقیه دخترا که ازدواج میکنن با موردی میرن که واقعا به کامشونه اگه اینجور باشن شصت درصد از ازدواجا کم میشه هر کس داره با ی مشکل پسر میسازه یکی پول رو میگیرع اما از اون ور پسرع سنش بالاعه مثلا یکی پسره خوبع خانوادش اذیت میکنن و وضع مالیش ضعیفع یکی دیگه پولداره خیانت کاره و .... کم پیش اومده ادمی که همه جوره به دلت باشع اما بهترین کار اینه تا سنی که عجله نداری بگردی براش واقعا بعضی چیزا تو زندگی ان قد اذیت میکنن ادمو
اشتباه دختر خوب ، باید یاد بگیری برای رفع کمبود یا تنهایی یا فراموشی نباید ازدواج کرد ، دیدت به ازدواج خیلی سطحی
چند سالته ؟
اگه این عجول بودنت باعث بشه تصمیم درستی نگیری کاسه چه کنم چه کنم دست میگیری و میگی کاش اون ضربه می‌خوردم و تحمل میکردم اما ازدواج نه
واقعا دوستانه میگم ازدواج بدون فکر واقعا اشتباه
من بابام وضعش خوبه خودم برام پول طرفم مهم نبود چون دختره بسازی بودم از اول شوهرم چهرش خوبه سالمع و ... اما مشکلی که من سر کردم باهاش با خانوادش ی ساختمون زندگی کردیم و خیلی قانونا دارن که مثله زمان قدیمع مثلا ما بریم هر جا میدونن و حتی زنگ میزنن کجایین بیاین یا این که بد میدونن من برم بیرون تنها و اخلاقا و حرفای بدی که بهم زدن و ....
