2777
2789
عنوان

🍁 همین کوچه بن بست کناری

| مشاهده متن کامل بحث + 472 بازدید | 91 پست
لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسیدتا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم

خرّم آن ساعت که نوسازد دلم پیمان تو

عالمی حیران من باشند و من حیران تو

#ابوالحسن_فراهانی

لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

‌هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزارچنین چرا دلتنگم؟ چنین چرا بیزار#فاضل_نظری

شعله دارم میکشم در تب، نمی فهمی چرا؟

تاب بی ماهی ندارد شب، نمی فهمی چرا؟


اهـل آه و نالـه کردن نیستم جان من است

اینکه هر دم می رسد برلب نمی فهمی چرا؟


ذوب دارم می شوم هر روز می بینی مگر؟

آب دارم می شوم هرشب نمی فهمی چرا؟


آنچه من پای بدست آوردن چشمت زدم

قید دینم بود لامذهب نمی فهمی چرا؟


بین مردم مثل من پیدا نخواهد شد نگرد

"یک" ندارد جز خودش مضرب نمی فهمی چرا ؟


بارها گفتم دل دیوانه گرد عشق نه!

نیش خواهی خورد از این عقرب نمی فهمی چرا ؟

شعله دارم میکشم در تب، نمی فهمی چرا؟تاب بی ماهی ندارد شب، نمی فهمی چرا؟اهـل آه و نالـه کردن نیستم جا ...


ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده‌ای؟
وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیده‌ای؟

ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیده‌ای؟

#سعدی

لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

‌ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده‌ای؟وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیده‌ای؟ای سرو خوش بالای من ...

در فشار زندگی ماندن شـرابم کرده است
گرچه تلخم ، انـزوا انگار نابم کرده است

گرچه تنهـا هستم اما بر فـراز و سرفراز
این غرور دست و پاگیرم، عقابم کرده است

چون گلی هستم که روزی نیمه ی اردی بهشت
وقت رویش،آتش غم ها گلابم کرده است

من همان قصر شنی هستم که دریا عاقبت
با نوازش های بیجایش خرابم کرده است

آن کسی که با حضورش،دوستی رنگی گرفت
دشمنی ها با دل من در غیابم کرده است

می گریزم در حصار واژه ها از بی کسی
نیستم شاعر غمش شاعر مآبم کرده است

عشق میپرسد چرا، بی وقفه می گریم فقط
با چراها زیستن، حاضرجوابم کرده است

وقت غم هایم کجا بود این خدایی که فقط
وقت راندن از بهشت، آدم حسابم کرده است

در فشار زندگی ماندن شـرابم کرده استگرچه تلخم ، انـزوا انگار نابم کرده استگرچه تنهـا هستم اما بر فـرا ...

دشنام تلخ و روی ترش دلنشین‌ترست

ما را ز خنده‌ای که نباشد ز روی دل

#ملک_‌الشعرای_بهار

لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

دشنام تلخ و روی ترش دلنشین‌ترستما را ز خنده‌ای که نباشد ز روی دل#ملک_‌الشعرای_بهار

گفتی بارانم


من بودم و تنهایی و یک راه بی انتها

یک عالم گله و خدایی بی ادعا

گم شده بودم میان دیروز و فردا

تا تو را یافتم.. با تو خودم را یافتم



صدایت در گوشم پیچید

نگاهت در چشمانم نقش بست

نشان دادی به من آنچه بودم

آری، با تو رسیدم من به اوج خودم


نامم را خواندی.. گفتی بارانم

بارانی شد دل و چشمانم

آری بارانی شدم تا ببارم

اما ای کاش بدانی تویی آسمانم

گفتی بارانممن بودم و تنهایی و یک راه بی انتهایک عالم گله و خدایی بی ادعاگم شده بودم میان دیروز و فرد ...

خشٖكيده جان مـردم ايـن شـهـر از غبار

يا رب فقط دو قطره ي بارانم آرزوست

لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

خشٖكيده جان مـردم ايـن شـهـر از غباريا رب فقط دو قطره ي بارانم آرزوست

پیش از آنی که با غزل آیی، دفترم شوره زار ماتم بود

ماه برکوی دل نمی‌تابید، خانه ام انتهای عالم بود


کنج آیینه‌ام نمی خندید برق سوسوی کوکب بختم

بی‌سحرگاه خنده خیست، باغ بی‌باغ، قحط شبنم بود



تا رسیدی خدا تبسم کرد، با عبور تو کوچه پیدا شد

قبل از آنی که بگذری از دل، عطر در انحصار مریم بود


محو شب مانده بودم و مبهوت از خیالی که با تو زیبا شد

قد کشیدی از عمق احساسم، لرز قلبم چو شانه بم بود


بین عقل و جنون غزل رویید، شانه در شانه، خستگی خوابید

دست عشقت چه قدرتی دارد، کارد آن سوی استخوانم بود


چشم‌هایت مرا صدا می‌کرد، روح من سر به زیر می‌انداخت

رد شدم آزمون جرات را، درصد عشق‌بازی‌ام کم بود


ماه؛ بین من و تو قسمت شد، عشق از روی سادگی خندید

جای انگشت‌های حوا ماند روی سیبی که دست آدم بود


پیش از آنی که با غزل آیی، دفترم شوره زار ماتم بودماه برکوی دل نمی‌تابید، خانه ام انتهای عالم بودکنج ...


آمدم با غزلی ساده ولی تکراری
لطف داری تو اگر دل به دلم بسپاری

من همه درد خودم را به تو گفتم جانا
اینکه درمان بکنی یا نکنی؛ مختاری

#محمدعلی_بهمنی

لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

‌آمدم با غزلی ساده ولی تکراریلطف داری تو اگر دل به دلم بسپاریمن همه درد خودم را به تو گفتم جانااینکه ...

قصه اینجاست که شب بودو هوا ریخت بهم

من چنان درد کشیدم که خدا ریخت بهم...


صاف بود آب و هوایم که دو چشمت بارید

که به یک پلک زدن آب و هوا ریخت بهم...


دست در دست خدا بودی و با آمدنم

عاشق من شدی و رابطه ها ریخت بهم...


قصد این بود ک عاشق بشویم اما نه

عشق ما از همه زاویه ها ریخت بهم...


نیمه شب بود خدا بود و من و سیگاری


چقدر ساده عاشقی ما ریخت بهم..🥀

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز