امروز خونه مادر همسرم بودیم،باباشم نبود
منم داشتم میوه میخوردم کاری به کسی نداشتم
بعد این خواهر کوچیکه اش مدرسه ایه.۱۷ سالشه.از منم خوشش نمیومد از اول.همچینم تو قید درس نیس همش گوشی دستشه.مادرشون پاشد بره دستشویی ما تنها موندیم با خواهره.همسرم بهش گیر داد گف گوشیتو بده ببینم،اینم نمیداد،بحثشون شد،گوشیشو به زور ازش گرفت،اینم زد زیر گریه.منم کل مدت فقط نگاه میکردم هیچی نگفتم.بعد مادرش از دستشویی اومد گف چتونه؟
دخترش با گریه گف این گوشیمو گرفته،زنشم مث بز نگاه میکنه،فقطم بلده بچره.
همسرمم داد زد سرش و کوسن مبلو پرت کرد سمتش،اینم جیغ کشید رفت تو اتاق درو بست و بلند بلند عر زد.