من مامانم خیلی مهربون بود
یکسال کمک حال بچه داریم بود
خودش گفت بچه بیار من کمک میکنم
الان هفته ای چند روز که میرم دانشگاه میارم پیشش
بچم یکم شیطونه و دیر میخوابه قبول دارم
یهو ساعت ۳صبح داد و بیداد و فحش که بچت نمیخوابه خسته شدم
حالا من فردا یه کلاس مهم دارم و نمیدونم چیکار کنم
عصر مامانم دوباره با فحش و دعوا که چرا منو بیدار نکردی شام درست کنم نشستی با گوشی بازی میکنی منم قهر کردم گفتم میرم اینم گفت به درک برین من التماس نمیکنم بابامم گفت اره حق داری تو
بنظرتون برم یا بمونم
مامانم الکی ادا در میاره وای جون منه قلب منه شوهرم که میره شروع میکنه به فحاشی به من
بخدا میخوام خودمو بکشم