دوقلو دارم و یه شوهر بی مسئولیت که میاد خونه لنگ هاش میندازه رو هم تا شب گوشی دستشِ یا میره پی رفیق بازی یعنی کوچکترین کاری انجام نمیده..خانواده ام هم یه شهر دیگه هستن یه شب خواستیم بچه رو بذاریم خونه مادرشوهرم شب چون مادرشوهرم هوس مهمانی کرده بود مجبور شدیم بیاریم همه ی همه ی کارها خونه و بچه به عهده منه و الان بعد دوازده سال زندگی مشترک و هفت سال بچه داری کاملا احساس فرسودگی میکنم حافظه ام که هیچ پادرد هام داره شروع میشه و اعصاب و روانم و... دو روز دیگه هم همین آقا رو با یه زن دیگه تو خیابون میبینی والله...
ولی چیکار کنم این کارها رو نکنم هیچکس نیست انجام بده یا به بچه رسیدگی کنه ...انجام ندم تا مجبور بشن ..مدااااام دعوا و جنگ روانی که اعصاب اونم ندارم چیکار کنم...🥺