یک ماه و نیم بعد عقد چتهای مخفیشو تو گوشیش دیدم به یه دختر دیگ عشقم عشقم گفته بود تازه وقتی فهمیدمم گردن نگرفت داد و بیداد کرد قهر کرد،سر ایک جرا به در کرم پودرت رژ مالیده چرا شارژرت روز مین چرا نت گوشیت روشن چرا تو مغازه اون شلوار جینو نگاه کردی چرا واسم میوه برنداشتی چرا لیوانی ک شستی بهش حین شستن چیزی چسبیده چرا دستمال کاغذیت افتاده زمین ..تو کسری از ثانیه از عاشق ترین مرد تبدیل میشد به مردی ک اصلا شمارو نمیشناسه و دشمنشید یه جوری خصمانه و با پرخاش نگاهم میکرد دندوناشو فشار میداادبینیشو باد میکرد یا اگر بیرون بودیم وحشتناک رانندگی میکرد ک میگفتم الان ک منو کتک بزنه،و سر کوچکترین چیزم اعتراض خیلی اروم میکردم وضعیت همین بود،حتی مشاوره ازدواجمونم ک به مشکل خورده بودیم با مامانش رفته بود تو اتاق مشاور مادرش گفته بود میریم بیرون لباسهای عجق وجق نگاه میکنه،حالا من به عشق خودش چادری و محجبه شده بودم بماند...
حالا شروع کرده تو چون من دستم خالی بود رفتی و دنبال پول بودی تازه مهریمم بخشیدم،جالب اینه هم کارمند بود هم شغل ازاد داشت واسه همه چی پول داشت به من ک میرسید میگفت هزارتومن ندارم،اصلا شماره کارت منو نداشت، یه اب معدنی تو این یه سال یه بار نگرفت دستش بیاره پررو...