بچه ها تو کتابخونه داشتم درس میخوندم
بعد صبحش دو شات قهوه خورده بودم
بعد ناهار یه قرص کافئین و قهوه
ساعت ۴ اینا بود پا شدم برم دشویی یهو افتادم
اون مسئول کتابخونه که باهام اومده بود بیمارستان میگفت میلرزیدی انگار تشنج بود
فشار به شدت افت کرده بود
خیلی شانس اوردم واقعا بابام الان اومد همه علی کافه ها و پودر قهوه ها و قرصم رو ازم گرفت گفت هر وقت دیدی خسته ای چایی بخور برو دوش اب یخ بگیر کافئین ممنوع 😁