باران شوق! بر دل خُشکم نزول کن
اینبار التماس علی را قبول کن
زهرا ! تو را به جان همین بچهها بمان
زهرا تو را به جان حسینات بیا بمان
لبتشنه ای که بعد تو از حال می رود
لبتشنهای که تا ته گودال می رود
با چکمه روی سینه او می رود سنان
سرنیزهای به پهلوی او می زند سنان
ای کاش قبل آمدنت می رسید شمر
پیراهنی که بافته ای را کشید شمر
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمهعَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان😭🖤