چن روز پیش رفته بود آزمایش بده بعد مامانشو برده بود و ب من اصن نگفت بعد جوابشو امروز قرار بود بره بگیره ک از چن روز پیش خودشم گف باهام بیا وقتی رفتم جوابشو بگیرم منم دوسداشتم باهاش برم ، الان داشتیم حرف میزدیم تلفنی ک گف خودم میرم تو ب زحمت نیفتی دیگه منم خیلی بدم اومد گفتم خیلی از دروغ و وعده الکی بدم میاد قبلشم میگفتی خودت میری خب چرا گفتی تا منم بخوام برنامه ریزی کنم واسه امروز ک باهات بیام ؟ ازش خلاصه ناراحت شدم خیلی گرم خدافظی نکردم چون میدونم میخواد مامانشو ببره و پیش من نمیگه لابد
چیکارکنم ناراحت بمونم همینطور ؟ نمیتونم واقعا ناراحت نباشم ازش