سن زیادی ندارم ۱۸ سالمه
امشب مخام با طناب دار یا مرگ موش خودمو تموم کنم
درد داره توخونه ای زندگی کنی ک ی لحظه هم بخاطر اشتباه مادرت رنگ ارامشو نبینی و از بچگی فقط دعوا بوده و دعوا
درد داره پدرت ی ادم احمق بی عقل ابروبر باشه ک روت نشه بگی پدرت فلانیه
دیشب پدرم تو مجلس مدرسه مون غذا های مردمو مونده جمع کرده تو پلاستیک آورده برا خودش بخوره ابروم رفته جلو بچهای کلاسمون 💔
با اینکه وضع مالیمون انقدم داغون نیست
درد داره پسری ک دوسش داشتی بخاطر کم کاری خودش کنار کشیدی اما ی خبر ازت نگرفته ببینه زنده ای یا مرده
درد داره از غم فراقش کل شبها گریه کردی و چشات کور شده از این درد
درد داره و مرگ شده درمونم...