2777
2789

بعد بیرون بودم 

دونفر افتادن تو کوچه دنبالم 

دوتا زن یودن 

اما معلوم بود دزدن

منم بازش کردم پرتش کردم تو جوب

دیگ ندیدم زن هارو

🤨🤨🤨🤨🤨🤨

وای خدا چرا خندم گرفت 

نامجو میخونه : که من هستم آن تک درختی/که در پای طوفان نشسته/ همه شاخه های وجودش/ ز خشم طبیعت شکسته....🍂 و من با تمام وجود حس میکنم🗓️                   «عشق سلطان است و باقی بنده ایم✨» ای دانای بزرگ چه کسی مرا پاسبانی می‌کند اگر تو از من غافل شوی؟ای هستی بخش مرا به نیروی مهر و دوستی از شر بد منشان نگهداری نما!          اگر او را کسی بدانید که فراسوی ابرها نشسته و با چوبی جادویی پیوسته از ستایشگران خود پشتیبانی میکند و جهان را برای یاری رساندن به پیروانش زیر و رو میکند راه خود را نیافته اید!  آن مینوی نهفت، همان مهر و امید است که در آوا و آهنگ چوپان‌ها به گوش می‌رسد ، در واژه چکامه سرایان به نگارش در می آید یا در تیشه چکش هنرمندان بر سنگ سختی ، نگاره می سازد. چون این دانه ها به یکدیگر بپیوندند رشته مهر توانا ترین می‌شود و پرده هستی از آن رنگ می‌گیرد.  « قسمتی از کتاب مورد علاقه من

بعدشم زن ها رفتن تو جوب

🇮🇷 و تنم فدای وطنم 🇮🇷                                        در وصف علی بس بُود این نکته که باید؛                                   اثبات کند شیعه که این مَرد خدا نیست...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

سمت ما خانمه رو دزیدن کشتن به خاطر طلا 

طلا هم نبود بدل بود مال اون خانم هم

به قول کافکا : بغلم کن ، بغلم کن که حرف زدن کافی نیست ....                                 پناه میبرم به رویا ....از شر تمام واقعیت های تلخ ...نمیدانم رسیدن چیست،اما بی گمان مقصدی هست که همه وجودم به سمت آن جاری است...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792