عهی خواهر داغ دلمو تازه کردی بخدا
من کلان شهر بدنیا اومدم تو سن ۱۹ سالگی یهو بابام تصمیم گرفت برم پیش خانوادش و شهرش ی شهرستان کوچیک بدون امکانات انچنانی
رفتیم شهرستان چقدر گریه کردم موندگار شدیم تا الان که سی سالمه همیتجام شوهر کردم
سال قبل بابام اینا برگشتن کلان شهر
انگاری ماموریت داشتن منو بزارن شهرستان
من عاشق کلان شهر و شهر شلوغم افتادم ی جا سوت و کور بدون امکانات بدون هیچی نباید عر بزنم؟؟؟