پیشش به شوهرت بگو عزیزم ی چند کیلو همب را من روعن بگیر مادر جان ی قاشق هم از اون روغن به منه حامله نمیده.
کرمانشاهی هستین ؟
وای وای وای خسیس ندیدی به این میگی خسیس تمام خسیس ها باید بیان پیش مادر شوهر من لنگ بندازن ببین انقدر خسیس بجه ها ی خودش عید به عیدم نمیرن وعده بمونن اصلا یه چیز عجیبیه به خدا ما ۳سال یه بار چی بشه یه شام بریم اونم عیدی ببریم براش
تازه عروس بودم هفده سال.بعد یه هفته گفت غذا جدا باشه هر کی برای خودش خرج خودش.ازدواجم شب عید بود.سیزده بدر آقامون رفت تهران چون کارش اونجا بود.خرجی بهم نمیداد.یک سال و سه ماه تا قبل فوت مادر شوهرم تو اون خونه بودم.صبحانه ام چای شیرین.تلفن یه قفل زده بود.شیر توالت برداشته بود.حمام نفتی بود وقتی من برای حمام خونه بابا میرفتم پشت سرم روشن میکرد.باهام حرف نمیزد.همه کارای خونه به اون بزرگی انجام میدام.یخچال نداشتم.خوراکی نداشتم.اون دوغ غلیظ و میوه میخرید.من فقط نگاه.غروبها نازنین مامانم شام برام میفرستاد.میگفت تو پول میدی برات بپزه.....
مال منم خیلی خسیسه
