دخترم ۸سالشه
کنار یکی مینشست به اسم سارا ،سر کلاس، دوست بودن باهم.
حرف میزدن معلم جداشون کرد.
دخترم هی رفت پیش معلم گفت قول میدیم حرف نزنیم دوباره کنار هم باشیم (دوستش میگفت تو برو بگو) بالاخره معلم راضی شد.
خلاصه امروز زنگ تفریح اومدن باهم برن دونفر دیگه گفتن به دخترم، که سارا با ما میاد اگر میخوای توروهم راه بدیم باید خوراکی هاتو بامانصف کنی و الا تنها برو
(دختر من چون آسم و آلرژی شدید داره و مدام دارو مصرف میکنه نباید سرما بخوره تااونجایی که میشه برای همین دکتر گفته اصلا تو مدرسه با کسی خوراکی جابه جا نکنه و از کسی نگیره )
دخترم گفته من میوه خرد شده دارم نمیشه شما دست بکنید تو ظرفم و منم نمیتونم بدم بهتون چون چنگالم کثیف میشه از خوراکی هاتونم نمیتونم بردارم
اینام گفتن پس برو یا خوراکی هاتو میدی یابرو (اینم بگم اونا به شدت پولدارن اینطوری نیست که دلشون خوراکی بخواد و نخورده باشن تاحالا )
جالبه سارا که دخترم ۱ماه از معلم خواهش کرد اجازه بده کنارهم باشن بی اعتنایی کرد و رفت بااون دو نفر
دخترم خیلی ناراحت شد
دلش خیلی شکست
بهش گفتم مامان اشکال نداره
فقط یاد گرفتی امروز
" ارتباطت با آدم ها رو اونقدر جدی نگیری که دلت بشکنه"