بیماری روانی به احتمال زیادم از بچگی یه دونشو دارم ولی به خدا حق میدم این بیماری رو بهم داد حالا هم نباید ازم بگیرتش چون تو اون خوابه هم بهم گفتن من اگه یه دختر سالم بودم میشدم یه دختر همه چی تموم و چون خونواده و فامیلام خیلی ساده هستن منو به هر پسر گندی میدادن و قطعا گیر شوهر بدی میفتادم که میخواست وظایف خودشو بندازه رو دوش من و قدرمو ندونه و بخواد من جمعش کنم چون این جور پسرای پررو و پرتوقع دنبال دخترای بی عیب و نقص میگردن
تو اون خوابه گفتن بهم تو حق داری ناراحت باشی چون با این خونواده و فامیلای ساده واقعا در خطری ولی یه بیماری از بچگی داری که پسری که انتظار داره زنش جمعش کنه هیچ وقت نمیاد با دختری ازدواج کنه که بیماری روانی داره اون عمه بدجنستم بخواد تو رو بده به یه پسر بی عرضه مثل اینا خود پسره بشنوه این بیماری رو داری تو رو نمیخواد چون مشخصه بیمار روانی نمیتونه جمعش کنه دختری که خونواده و فامیلای ساده داره اگه بی عیب و نقص هم باشه قطعا بدبخت میشه با ازدواج تو بی عیب و نقص نیستی فقط بیماریتو نشون بده
واقعا هم از بچگی یه سری مشکلات داشتم و دارم هنوزم که مامانم منو دکتر نمیبرد میگفت بزرگ شم رفع میشن ولی بزرگ شدم رفع نشدن بعضیاشون بیشترم شدن تو بزرگسالی پیش چندتا دکتر رفتم که نفهمیدن چیه ولی من به خاطر اون خوابه میدونم این یه بیماریه که حکمت خداست تا بدبخت نشم با ازدواج با یه پسر اشغال بی عرضه اسمشو نمیدونم ولی باز دنبال دکترم که تشخیص بده اسمش چیه این بیماری
من خیلی بالا بودم قبل این که این خوابو ببینم و بفهمم یه بیماری دارم از بچگی و اون بالا بودن اذیتم میکرد دختری که خیلی بالاست و خونواده و فامیلای ساده داره که براشون مهم نیست که به پسری بدنش که ازش پایین تره و بار همه این زندگی رو دوش دختر بیفته
من مجردم الان و با این بیماری باید از خوم دفاع کنم در برابر اونایی که میگن دختر عاقل و همه چی تموم با پسر گند ازدواج کنه پسره رو درست میکنه پسره رو جمع میکنه نه اشتباه گرفتن منو من قرار نیست پسر مردم رو جمع کنم قرار نیست پسر مردم رو درست کنم