همیشه تاپیک میزدم و کامنت میزاشتم که ازدواج انتخابه و آدم میتونه تاآخر عمرش تنها و مستقل زندگی کنه درسته نمیگم امکان پذیر نیست حرفمو عوض نمیکنم اما حقیقتش اینه که جون سگ میخواد به مجردای مستقل برنخوره دوستان میدونین چی میگم خیلی جاها تنهایی خودمون از پس خیلی چیزا برنمیایم اصلا همه چیزو دور و اطرافمون اوکی کنیم چیزای مادی و نیازای اولیه زندگی
اما از لحاظ عاطفی خسته یم هرچقدر تفریح کنیم بخندیم بگردیم بازم وجود و نبود و خلا کسی حس میشه هرچقدر انکار کنیم
یکی که آروممون کنه حرف بزنیم باهم همو بفهمیم از ته دل قربون صدقه بریم یکی که واقعی باشه فیک نباشه خیانتکار نباشه مرد زندگی باشه تستسرون خالص باشه
ببینید من خودم صرفا از جنبه مستقلی به موضوع نگاه نمیکردم که بگم از این بابت میخام مجرد بمونم
من چون زندگی پدر مادرم پر از تنش و دعوا بود ۲۰ سال کتک کاری کردن و دادگاه رفتن بعد هم جداشدن
من هیچ تصور مثبتی از مردا ندارم و یجورایی فراریم و میترسم
اما حقیقتش این مدلی هم زندگی کسل کننده س دارم کم میارم