من میرفتم خونه مادرم
بعد مادرم خیلی زیاد غر میزد.
با اینکه کلی مواد غذایی هم میبردم با خودم خونش
ولی میگفت چرا همسرت میره فلان
یا قیافه میگرفت . میگفت باز که اومدی
منم دیگه نرفتم.
هیچ جا خونه خودم نمیشه
البته همسرم مجبور میکرد برم و تنها نمونم
مخصوصا باردار بودم میگفت تنها نمیشه بمونی. خودم مشکلی نداشتم
ولی بعدش بچه بدنیا اومد دیگه نرفتم