من با جاریم یه حیاط بودیم اوایل در رو قفل نمیکردم یه بار رفتیم کمد خریدیم گذاشتیم تو خونه و رفتیم خونه مادرشوهرم جاریم بعد ما اومد از دهنش پرید کمد خریدی مبارکهه گفتم توکه خونه نبودی از کجا دیدی جا خورد همون روز رفتیم قفل خریدیم
به شوهرت بگو من پدر مادر خودمم بی اجازه نمیان خونم چطور مادرت به خودش اجازه داده بدون اجازه ما مهمون بیاره توی خونمون. اگر چیزی کسی بر میداشت چی اگر وسیله ای چیزی گم میشد مادرت تاوان میداد براش. معلوم نیست مهمونای مامانت کیا بودن. بگو قفل درو عوض کنه. کلیدسم نده به مادرش. چقدر مادر شوهرت عجیبه. من به شخصه خوشم نمیاد کسی بی اجازه بره تو خونم ،مهمون هم بیاره.
همین الان جنگ راه بنداز ک دیگه تکرار نکنه سریع دعوا درست کن کلید ساز بیار مغزی درو عوض کن تا چند ماه ...
دقیقا من بعد اینکه فهمیدم مادرشوهرم میاد بالا درو باز میکنه وقتی من نیستم خونه رو میگرده یه دعوا راه انداختم قهر کردیم تاچند وقت هم خونه ام نمیومد خیلی خوب بود