از کلاس اول همین بودم تا دوازدهم
الان باز بهترم
تو کلاس خیلی مظلوم بودم نمیتونستم از خودم دفاع کنم اعتماد به نفس نداشتم
سر کلاس هر سوالی بلد بودم دستم رو بالا نمیبردم
درونگرا بودم و زیاد دوست نداشتم
هر وقت یاد دوران مدرسم میوفتم از این رفتارام ناراحت میشم
کسی مثل من اینجوری بوده؟
me core:
من..
من الانم همینم
منم
اره من صدبرابر بدتر بودم
منم هم
منم هیچ خاطره خوشی ندارم از دوران مدرسه
انقد که خجالتی و بی اعتماد بنفس بودم
بقیه غرق صمیمیت و محبوبیت بودن
من هم گوشه کلاس با حسای بد سر میکردم
منم همیشه مظلوم بودم
ولی صف نونوایی منو دعوایی و حق بگیر کرد
منم اینجوری بودم درسم خوب بود ولی اصلا دست بلند نمیکردم. خیلی اذیت میشدم
من هنوزم توی یه جمع یا حتی جلسه اولیا سااااکت نگاه میکنم
در صورتی که کلی حرف دارم
اخی💔منم سوم دبستان بودم یه سری چند تا همکلاسیم گفتن بیا بریم پشت ساختمون مدرسه کارت داریم رفتم دورم رو گرفتن شروع کردن به مسخره کردن و میگفتن تو زشتی تو خنگی خانوم ازت سوال میپرسه مثل عقب مونده ها نگاه میکنی ما از تو بدمون میاد و کلی منو زدن منم فقط با بغض نگاشون میکردم هیچ دفاعی از خودم نکردم حتی عقلم نمیکشید برم ازاونجا بگم زر نزنید یا بگم به ناظم میگم به مامانم میگم یا اصلا بگم من خوبم شما مشکل دارید این خاطره بدترین خاطره ی من موند همیشه یادم میاد اه میکشم الان پسرم کلاس چهارمه میاد میگه مامانم دوستم مسخرم کرد یا فلان چیزو گفت به شدت عصبی میشم و گریه ام میگیره میگم طفلی پسرمم عین خودم بدشانسه و خیلی موقع ها دعواش میکنم میگم جوابشونو بده بی عرضه بازی درنیار در واقع دارم عقده ی بی عرضه بازی اون موقع خودم رو خالی میکنم
بماند که اون سال باهام بد بودن کلا و اون حرفاشون ادامه داشت فقط عین اون موقع با نامردی دورم نکردن تا اینکه وسط سال دوباره از بی عرضه بازیم ماشین زد به من و داییم که طفلی اون ضربه مغزی شد و چند ماه کما بود هنوزم هنوزه نفس کم میاره و پاشو میکشه رو زمین همون نامردا اومدن خونمون عیادتم ولی زخمی که زدن هیچوقت خوب نشد
