امروز نمیدونم با چ حالی راهی شدم برم خاکسپاریش
تا قبل رفتن هی میگفتم دروغه نمرده مردن برا اون نیس
چون میگن کسی ک میره کما یه چیزی صداش میکنه
یعنی حس من عشق من اونقدرا قدرت نداشت یعنی اشکهای من حس من کافی نبود تو رو برگرددونه
امروز نتونستم ببینم دفنش کردن چون به طرز عجیبی مسیرو گم کردم بعد یه موتوری پیجید جلوم
و یازده رسیدم وقتی رسیدم انگار سر خاک یه آدم گمنامم چقدر غریبانه بود هیچکس نبود
ن خواهرش ن آشنا انگار فضا آماده بود برا تنهایمون یه سکوت
صدای پرنده
و تا دیدم عکسشو افتادم رو خاکش
گفتم شرمندتم ک ندیدمت
شرمندتم ک مراقبت نبودم
میدونی آخه هروقت میدیدمت تپش قلب میگرفتم خجالت هرچی نمیذاشت اما الان چ ارومم بدون ترس ک بقیه ببین
میترسیدم نگات کنم همه بفهمن
میترسیدم باهات حرف بزنم تپش قلبمو حس کنی
اما الان نگا تنهاییم منو تو
من از قبرستون میترسیدم اما الان چ آرامش داره
چرا آخه گذاشتی دیدارمون اینجوری شه
ببین تپش قلب ندارم
گریهام از ناراحتی نیست میدونم تو روحت پیشمه
از پشیمونیه
از دلتنگی
دلتنگ صداتشم چیکارکنم
دلتنگت نگات شم من مثل چشمانتو نگاهتو کجا بگردم
ببین تنهایمم نکنه دیر رسیدنم کار تو بود نخواستی دلم بشکنه
نکنه توام دل کندن برات سخت میشده
مراقبت نبودم
اما الان خدا مراقبته
از من و تو بیشتر
دلم میخواد نرم از پیشت
وای از من جواب قلبمو چی بدم براتومیتپید همیشه
میدونم
عاشقی برا ی منو تو جاده یکطرفس
منو تو روحمون متعلق به همه
اما کاش باهام حرف بزنی
بگی میبینیم
خیلی منتظرت بودم
این حقم نبود
یه مشت خاک از مزارت رو دستم
براش فاتحه میخونید