یبار پسر خواهرم که چهار سالشه تو اتوبوس با صدای بلند. بهم گفت خاله سیبیلات در اومده شبیه بابام شدی😨😓این منم اینم جمعیت😄😂😏من بدبخت وقت آرایشگاه داشتم درست توهمون روز
یبار همگی نشسته بودیم یهو دیدم همین خواهرزادم که اون موقع ۲سالش بود پی پی کرده رو فرش قاشقو ورداشته قایمکی پی پیشو میریزه تو غذای مامانم بعد که کارش تموم شد غذاشو هم زد و برنجاشو ریخت رو پی پی مامان بدبخت منم رفته بود ماست بیاره طفلی شام نخورده بود و غذا هم کم بود😞😞😂😂😂اون شب گشنه موند
نکته:::به این دلیل جلوی خواهرزادمو نگرفتم ببینم چیکار میکنه😟😟تعجب کرده بودم بعد دیدم خنده دار و چندشه حالا شما قیافه ی مامان منو داشته باشید😱😷😰لینک قیافه ی عرفان😶😝اینم قیافه ی من😓😲😅